وقتی شهید املاکی با خواهرم ازدواج کرد من 3سال بیشترنداشتم و تنها خاطره من در

 زمانی است که من دانش آموز  کلاس دوم دبستان بودم و ایشان به خانه ما آمده بود من در حال

 نوشتن مشق بودم و روسریم را محکم بسته بودم ، ایشان شوخ طبع بودند و با لبخند و

 لحنی مهربان گفت: آفرین دختر خوب، همیشه حجابت را حفظ کن و بعد فرمودن

 دفتر مشقت و دفتر املاء ات را بیاور ببینم که  زرنگی یا خیلی زرنگ ، و با دیدن آنها به من

آفرین زیادی گفت ، و فرمودند تو دختر خوبی هستی چون حجابت خوبه ، نماز بلدی ، درس و

مشقت هم خوبه . آخرسر به شوخی گفت ترشی نخوری، یک چیزی می شوی.این بزرگوار

 در دفعات دیگر که به خانه ما تشریف آوردند روی این مسائل (حجاب اسلامی ، نماز ، مطالعه و تحصیل علم ) تأکید بسیار می فرمودند.

روحش شاد و صلوات نثار روح پاکش

خواهر کلثوم سحری