درباره ما
بنده اهل روستای کولاک محله بخش کومله از توابع شهرستان لنگرود هستم ، خوشبختی ما این است که منزل پدری ما در کنار منزل یکی از نوادر روزگار و انسانی بزرگ و عارف و شجاع و ایثارگر ، سردار همیشه قهرمان شهید حسین املاکی قرار داشت. و این یکی عنایت های خاص خدا برای ما بود که این بزرگوار را ملاقات و مدتی با او زیستیم و این عنایت خدا،برکات معنوی زیادی برای ما داشت و دارد. روحش شاد.*** این وبلاگ را به امید شادی روح شهید بزرگوار سردار شهید حاج حسین املاکی بنا نهادم و اگر کسی از ایشان خاطره و یا عکسی دارد می تواند در وبلاگ قرار دهد. در صورت تماس در خدمت شما هستم. علی(قاسم) صفرپناه 09112435891 لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
دیگر امکانات
|
بعد ازظهر از اهواز حرکت کردیم تا بعد از اذان صبح به قم برسیم ، زمستان بود و قطارهایی که در اختیار بچه های جنگ قرار می دادند ، قطارهای خوبی نبود. پنج نفر در یک کوپه بودیم ، یک خانم و آقا کوپه نداشتند و بیرون ایستاده بودند ،شهید املاکی پیشنهاد داد که دو نفر از ما بیرون برویم و آن خانم و آقا داخل کوپه بیایند ، خانم مانتویی و باردار بود و در راهرو مشکل داشت ، هیچ کس در آن سرما جایش را به کسی نمی داد، ایشان و یکی دیگر از بچه ها خارج شدند و خانم و آقا داخل آمدند، مدتی که گذشت خانم احساس ناراحتی کرد ، حسین گفت: اگر صلاح می دانید همه از کوپه خارج شوید تا آنها راحت باشند. بالاخره همه بچه ها بیرون آمدند و وقتی خواستیم خارج شویم گفتیم: شما اینجا راحت باشید، دوستانمان داخل کوپه جا دارند و ما پیش آنها می رویم . ما بیرون آمدیم و توی راهرو روزنامه گذاشتیم و خوابیدیم. گویا نیمه های شب بود که آنها بیرون آمده و ما را دیده بودند ، صبح که شد نماز خواندیم و صبحانه خوردیم و بعد به داخل کوپه برگشتیم . آنها با کنایه گفتند: دیشب پیش دوستانتان راحت بودید؟و چشم های خانم پر از اشک شد و گفت: از پاسدارها شنیده بودم ، اما نمیدانم امام خمینی(ره) شما را از کجا پیدا کرد که این لباس پاسداری را به تن شما پوشاند؟! الحق که شما پاسدار هستید ، الحق که شما رزمنده اید. در این ماجرا شهید املاکی مهمترین نقش را ایفا کرده بود. سردارعلی اکبرنژاد(همرزم شهید)
نویسنده علی صفرپناه در دوشنبه 92/3/6 | نظر
طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم Web Template By : Samentheme.ir |