درباره ما
بنده اهل روستای کولاک محله بخش کومله از توابع شهرستان لنگرود هستم ، خوشبختی ما این است که منزل پدری ما در کنار منزل یکی از نوادر روزگار و انسانی بزرگ و عارف و شجاع و ایثارگر ، سردار همیشه قهرمان شهید حسین املاکی قرار داشت. و این یکی عنایت های خاص خدا برای ما بود که این بزرگوار را ملاقات و مدتی با او زیستیم و این عنایت خدا،برکات معنوی زیادی برای ما داشت و دارد. روحش شاد.*** این وبلاگ را به امید شادی روح شهید بزرگوار سردار شهید حاج حسین املاکی بنا نهادم و اگر کسی از ایشان خاطره و یا عکسی دارد می تواند در وبلاگ قرار دهد. در صورت تماس در خدمت شما هستم. علی(قاسم) صفرپناه 09112435891 لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
دیگر امکانات
|
پس از شرکت در عملیات کربلای 2 و کربلای 4، نوبت به حضور در بزرگترین نبرد خاورمیانه رسید، عملیاتی که طی آن ماشین عظیم جنگی عراق تا مرز انهدام کامل پیش رفت و سپاهیان اسلام قدرت شگفت آوری از خود به نمایش گذاشتند. در این عملیات حسین با حفظ سمت، فرماندهی محور عملیاتی را در جزیره بوارین عهده دار شد. با شروع محور دوم عملیات در شب ششم نبرد، ماموریت قرارگاه نجف که لشگر قدس را نیز تحت امر خود داشت، آغاز گردید. شهید املاکی نیروهای تحت امر خود را از خاکریزی که در امتداد چهار راه امام رضا علیه السلام (شهدا) زده شده بود به سمت نهر خین حرکت داد و شبانه از میان خاکریزهای پر پیچ و انبوه موانع مصنوعی عراق گذراند و پس از عبور از نهر خین وارد جزیره بوارین گردید. این جزیره استراتژیک از اهمیت بسیار بالایی برای عراق برخوردار بود، به همین جهت مقاومت سرسختانه دشمن، پاکسازی کامل این جزیره را دو روز به تاخیر انداخت، اما سرانجام لشگر قدس با هدایت حسین و مقاومت و پیکار چشمگیر و خارق العاده ای که از خود نشان داد، جزیره بوارین را کاملا تحت اختیار خود در آورد و تحسین همگان را برانگیخت. نکته شنیدنی آن است که حسین بدون تامل لشگر را به سمت شهر نظامی شده دوئیجی حرکت داد و در برابر حیرت همگان خط دوئیجی را شکسته و وارد این شهر گردید، درحالی که یگان های عمل کنند دیگر به دلیل درگیری شدید با نیروهای بعثی زمین گیر شده و موفق نشده بودند، خود را به دوئیجی برسانند. در چنین وضعیتی فرمانده کل سپاه برادر محسن رضایی خود بی سیم را در دست گرفت و با حسین املاکی به گفتگو پرداخت. حسین جان، گازشو گرفتی همین طور میری جلو؟ کی به شما گفته بود سرتان را بیندازید پایین و همین طور بروید تو دوئیجی… سفره خیلی رنگین بود دلم نیامد ناخنک نزنم… بچه های دیگه هنوز زمین گیر هستند، الانه که تو محاصره بیفتید، مورد منتفی است، با حد اکثر سرعت آنجا را تخلیه کنید. امر، امر شماست… یا علی… تا کربلا هنوز خیلی راه داریم اخوی، الله اکبر جانم فدای رهبر… در همین عملیات حسین از ناحیه فک زخمی عمیق برداشت و مدتی در بیمارستان بستری گردید. پس از مدت کوتاهی مجدداً به سوی جبهه های نبرد شتافت.
نویسنده علی صفرپناه در پنج شنبه 92/8/16 | نظر
طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم Web Template By : Samentheme.ir |