سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هروقت دیدی تنها شدی بدون خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش ...
درباره ما

بنده اهل روستای کولاک محله بخش کومله از توابع شهرستان لنگرود هستم ، خوشبختی ما این است که منزل پدری ما در کنار منزل یکی از نوادر روزگار و انسانی بزرگ و عارف و شجاع و ایثارگر ، سردار همیشه قهرمان شهید حسین املاکی قرار داشت. و این یکی عنایت های خاص خدا برای ما بود که این بزرگوار را ملاقات و مدتی با او زیستیم و این عنایت خدا،برکات معنوی زیادی برای ما داشت و دارد. روحش شاد.*** این وبلاگ را به امید شادی روح شهید بزرگوار سردار شهید حاج حسین املاکی بنا نهادم و اگر کسی از ایشان خاطره و یا عکسی دارد می تواند در وبلاگ قرار دهد. در صورت تماس در خدمت شما هستم. علی(قاسم) صفرپناه 09112435891
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
دیگر امکانات
تعداد بازدیدکنندگان :
تعداد افراد آنلاین :
مرکز آموزش ایرانیان
مطالب اخیر وبگاه

 

شهید حسین املاکی

سردار شهید حسین املاکی در یکی از اعزامهایش به جبهه جنگ.

سردار به چه می اندیشی؟

 




نویسنده علی صفرپناه در چهارشنبه 92/12/14 | نظر

 

اطلاعات عملیات در جنگ یکی از واحدهای بسیار حساس و تعین کننده بود چرا که ما به تکنولوژی های روز مجهز نبودیم ، برای همین در عملیات کار اطلاعات به دوش همین واحدها و یگانهای سپاه بود که حسین از عضو مؤثر آن به شمار می رفت.

 از بین2000نفر نیروی اعزامی از منطقه3 گیلان و مازندران در اوایل جنگ 150نفر نیرو را به عنوان نیروهای واحد اطلاعات، آموزشهای لازم را داده و از بین این تعداد 30 نفر را که از زبده ترین نیروها از نظر اخلاص و ایمان و شجاعت و...برتر بودند جدا کردیم و من در همان زمان بین این نیروها در شهید املاکی یک برجستگی قابل ملاحظه ای را مشاهده کردم ،اگرچه شهید املاکی در عملیاتهای قبلی همچون رمضان ،شجاعت زیادی از خود نشان داده بود اما بعد ازعملیات رمضان و قبل از عملیات محرم با توجه به شناختی که از املاکی داشتم به او گفتم: حسین آقا مسئولیت یکی از محورها شناسایی اطلاعات عملیات را به عهده بگیر ، اما ایشان نپذیرفت. از آنجایی که آدم متواضعی بود در لشکر 25 کربلا هم که در آن زمان گیلان مازندران با هم بودند در خضوع و تواضع و فروتنی زبانزد همه شده بود ، بالاخره به ایشان تکلیف کردیم که در عملیات محرم در منطقه زبیدات و موسیان که منطقه بسیار وسیعی بود به عنوان محور اصلی عملیات مسئولیت محور را به عهده بگیرد.

برای شناسایی آن محور یک روز شهید املاکی به من گفت که ما اگر بتوانیم پایگاه مان را در نزدیکترین فاصله به دشمن بزنیم و از آنجا دشمن را شناسایی کنیم موفق خواهیم بود ، که من به ایشان گفتم فقط متوجه باشید که دشمن شما را شناسایی نکند و بعد هم این پایگاه مهم را در آنجا زدند.

یکی از همین روزها قبل از نماز صبح من به سنگرشان نزد شهید املاکی رفتم ، دیدم خودش در گوشه نشسته و بقیه هم در کنارش در حال خواندن دعا هستند ، آن هم با چه سوز و گدازی و گریه می کردند.

وآن روز گویا اینکه یکی از همسنگران شهید املاکی بنام شهید وحدانی خوابی دیده بود که گویا اینکه امام حسین(ع)و حضرت ابوالفضل العباس(ع)و چند تن از یارانشان تشریف آورده بودند و تبسمی کرده و به این استقامت و اصرار و سماجت بچه ها تحسین می کردند. یک نور عجیبی دراین سنگر تا روزهای آخر عملیات باقی بود و حتی بعد از عملیات که ما از کنار این سنگر می گذشتیم با آن همه آتش دشمن و بمبارنها باز هم می دیدیم که این سنگر سالم و کوچکترین آسیبی به آن نرسیده و حتی پرچمی روی سنگر نصب شده بود.



               راوی: سردار کمیل کهنسال (همرزم شهید)

 




نویسنده علی صفرپناه در شنبه 92/12/10 | نظر

طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم

Web Template By : Samentheme.ir